باورش برایت سخت است که مدتهاست می خواهی مطلبی بنویسی اما نه ذهن یاریت می دهد و نه دست ...

قلم ترمز کشیده... این روزها دلت برای آن روزهای پر سوژه پر هیجان پر خبر تنگ شده ... کاش می دانستی چرا؟؟ دلگیر و دلخوری می دانم نه از کسی از خودت ...

باورش برایت سخته که چرا به این سمت و سو رفته ای ...از خود خودت هم دور شده ای انگار خودت را در خود خودت کشته ای هم می دانی و هم نمی دانی ...

قلم ترمز کشیده... دیگر نه ایده ای به سراغت می آید نه خودت به سراغ ایده ای می روی ... فرتوت شده ای بی محابا ...

خودت این را می پذیری اما راهش را نمی دانی شاید هم بدانی اما نمی خواهی به دنبالش بری...

قلم ترمز کشیده ... همین دیگر قلم ترمز کشیده ...

 

پی نوشت:

۱-  دنیای این روزهای من هم قد تن پوشم شده