اقای فرهادی ... سیمین را بیاور

 جدایی نادر از سیمین برای من فیلم نبود ...

مادر های نگران را در لیلا حاتمی میدید...

که میفهمیدند کوپن ها برای فرزندش آینده نمی آورند
...
پدرهای تک بعدی را در پیمان معادی ...

که بر سر هر دو راهی از قدرتش استفاده میکرد ...

کودکی هایم را در ترمه ... که باهوش بود و ساکت .... درد را می فهمید ...

اما آنقدر صلح طلب بود که چیزی به رویش نمی آورد

به مادرش احتیــــــــــــاج داشت اما عاشق پدرش بود ...

و تازه ، چپ های زندگی را از راست تشخیص میداد

و از پدر نیاموخته بود ، سر دوراهی که رسیدی، راه راست ، همیشه راست نیست !

گاهی باید به چپ زد ...

در چشم های ساره بیات ، شوش و راه آهن را واضح میدیدم ...

در شهاب حسینی یک سنتی ِ سرخورده میشدم ...

یک مرد که هنوز پیاز ِ آبگوشتش را با مشت له میکند

یک نفر که تمام دنیا حقش را خورده اند اما دستش به حق کسی نمی رسید

تا ببیند از پس خوردنش بر می آید یا نه

جدایی نادر از سیمین ، تقابل سنت و مدرنیته خواهی در نقطه ای به اسم تقدیر بود

وقتی که یک چالش ، سیاه را به روی سفید می آورد ...

زنی در اعتقادتش آنقدر گم بود که عقلش برای شستن یک پیر مرد

بهانه ی شرعی می خواست ...

پدری آنقدر در پدرش گم بود که از زنش تنها کاست های شجریان به جا مانده بود

دختری آنقدر در فاصله ی پدر و مادر گم شده بود

که نمیدانست برای پیدا شدن باید دست کدام را بگیرد ...

و کارگری ، آنقدر سر خورده بود که کسی باور نمی کرد او هم به قران اعتقاد دارد ......

جدایی نادر از سیمین ... تصویری حقیقی از اجتماعی بود

که در سنت دست و پا میزند مبادا

مدرنیته تمام دلبستگی هایش را انکار کند ....

به این فیلم ، ایستاده احترام میگذارم ...

بابت ظرافتی که در بیان حقیقت های ظریف اجتماع من داشت ...

و دردم آمد...

دردم آمد وقتی فهمیدم

دیدن این فیلم در آمریکا برای بچه های زیر 13 سال ممنوع شده ...

حق دارند ...

حق دارند نخواهند کودکی های آزادی خواهشان مفهوم دو راهی را بفهمند

حق دارند نگذارند فرزندانشان در تختخواب بترسد از آن روی پدر

میخواهند کودکانشان ، کودکی کنند ، نه اینکه شبیه نسل ما

در تنهاییشان به درد های پدر و مادر فکر کنند

حق دارند برای اجتماعشان آزاده تربیت کنند ......

حق دارند ...

هر جای این قصه را نگاه میکنم میبینم

کودکی هایمان نسبت به آنچه حقمان بود ادا نشد



آقای فرهادی

این فیلم ، اسکار ِ نمایش فرهنگ ِ ایرانی در عصر آدمم کوکی ها را گرفته

آن اسکار را هم نگیرد ،اتفاقی نمی افتد

بگذار به پای درد هایمان خودمان بسوزیم ...

آنها تا بخواهند نسل ِ ما را درک کنند باید هزار ترس ِ نابالغ را بگذرانند

سیمین را بیاور همین حوالی ...

ما خوب فهمیده ایم دو راهی ها هیچوقت از عدالت بویی نمی برند .....

ما خوب فهمیده ایم جهان سومی بودن یعنی شب و روزت پر از اتفاق باشد

اتفاقی که محکوم است از یکی ظالم بسازد حتی اگر آزارش به مورچه هم نرسیده

و از یکی مظلوم....

سیمین را بیاور ...

ایران پر از " ترمه " هاییست که ترجیح می دهند مادرشان آزاد باشد

حتی اگر شب کسی برایشان لالایی محبوبشان را نخواند

ایران پر از بچه هاییست که پا در کفش بزرگان کردن ، لذت بچگیشان بود...........

 

پی نوشت:

۱- شنیدم که خوب و خوشی و سرحال در خیابان های تهران قدم می زنی ... پس من بیهوده نگران بودم .........  تو خوشی !!!!

حذف آدم ها...



روزها از پی هم می گذره اما خوبه که آدم از خودش نام نیک به جا بزاره ... من نمی دونم با این کارها دنبال چی هستی!!! فک می کنی بهت جایزه می دن حرکت انتحاری بکنی ؟؟ نه اشتباه می کنی اون دوران دیگه تموم شده ... الان سال 90 نه 80 اون حرکت ها و رفتارها دیگه بی جواب نمی مونه ...

تخریب شخصیت آدم ها یه بار سکوت داره 2 بار نه 3 بار ... اما اگر بیشتر بشه این تویی که مستحق شنیدن و دیدن رفتارهایی است که شاید در خور شخصیت هیچ کس نباشه ...

یک مرور بر گذشته چیزهایی رو یاد آدم می آره که اگه یه کم وجدان داشته باشی باعث می شه دست به یک سری کارها نزنی اما امروز فهمیدم حرفی که چند سال پیش گفته بودم که تو وجدان نداری درسته درست بوده
من اشتباه نکرده بودم


پی نوشت:
1- دیگر سلاح سرد سخن کار ساز نیست باید برای جنگ از لوله تفنگ بخوانم با واژه فشنگ ...

تنگه هرمز باز یا بسته مساله این است...



باز بودن یا بسته شدن تنگه هرمز یکی از جریانات این روزهای جامعه مطبوعاتی دنیا است و جالبه که هر کدام از این جریانات ماهی خود را از آب گل آلود می گیرند...

یکی معتقد است که آمریکا که دل خوشی از ایران ندارد مترصد یک حرکت غیر حرفه ای و ناشیانه از سوی مدیران دولتی است تا به راحتی به مقاصد و اهداف خود دست پیدا کند...

دیگری به نقل مدیران دولتی خود می گوید: اگر ایران این کار را انجام دهد تحریم ها ال می شود و بل ...

برخی هیزم در آتش می ریزند و ایران را تحریک بر این کار می کنند و دیگری عقیده دیگری دارد...

اما سوال من این است که ما هیچ مشکل و دغدغه ای توی کشور نداریم که به آن برسیم آلان با باز ماندن یا بسته شدن این تنگه بقیه مشکلات هم حل می شه ...

بهتره مدیران دولتی بدانند مشکل ما این بچه هایی هستند که توی سرمای زمستان از 7 صبح تا 12 شب سر چهار راه گل می فروشن باشن...

بهتره به فکر پیرمردی باشن که با 80 سال سن بازم داره کار میکنه تا خرج نوه های و بده که پدر و مادرشون توی جاده بهشت زهرا رفتن زیر تریلی...

بهتره به مادری فکر کنن که 3 تا بچه معلول داره و آنقدر هزینه درمانشون سنگینه که مجبوره برای تامینش تو خونه مردم کلفتی کنه ...

پی نوشت:

1- تو آنجا و من اینجا ... چقدر نیمکت های دنیا را بد چیده اند ...

۲- برادر من تو که گفتی خواهر بزرگ مایی، چرا راهنمایی غلط ؟ چرا تایید رفتار انتحاری یه دیوونه ! نکن برادر با ما . نکن که امیدم بعد از خدا به شما بود ! حالا که ذرتمون غمسور شد.