این روزها ...
این روزها دلم خیلی چیزها میخواهد ... گوشهی دنج، سکوت مطلق، یه عالمه کتاب، صدای دریا و بوی بارون و یک پاکت ...
این روزها دلم برای کسی تنگ شده به وسعت دریاها و اقیانوس ها دوستش دارم و کاش می دانست وسعت این دلتنگی را...
این روزها می خواهم رها شوم از خودم از من من، منی که تلاشش برای تبدیل غم به شادی به بن بست رسیده و بوی خاک گرفتگی و نم شادی اش همه جا پر شده ...
این روزها دلم او را می خواهد من او را بی هیچ کس دیگری تنهای تنها تا آنقدر نگاهش کنم که دیگر در جشمانم تصویر دیگری جز من او نبیند...
امان از این روزها که تمام چیزهای که می خواهم را به من نداد و شرمند و پیشمان هم نیست که نیست ...
پی نوشت:
1- برای تا ابد موندن، باید رفت گاهی به قلب کسی گاهی از قلب کسی...
تو اگر باز کنی پنجره ای سمت دلت