زمانیکه ننه سرما داشت کم کم آماده می شد که بساطش را جمع کند و برود ... موج خبرهای خوب یکی پس از دیگری او را از رفتن پشیمان کرد...

ننه سرما هم مثل من ناامید از شنیدن خبرهای خوب داشت خودش را برای رفتن به جای دیگر آماده می کرد که خبر مثل بمب ترکید و او را به ماندن ترغیب کرد و برگشت دوباره سرما همراه با برف و باران در روزهای پایانی سال دلیل همین بازگشت است...

باور ندارید می توانید از پنجره بیرون را ببنید :))

پی نوشت:

1- اسفند ماه هر سال مردانی از سرزمین پارس به پا خواهند خاست تا از پنجره ها آویزان شده و شیشه ها را پاک کنند...